نشست سه روزۀ صلح افغانستان در ابوظبی بدون نتیجه پایان یافت. دولت افغانستان درنشست حضور نداشت، در صورتی که سه کشوری که طالبان را به رسمیت میشناختند (پاکستان،عربستان وامارات متحدۀ عربی) شامل گفتگو بودند. حاضر به گفتگو نشدن طالبان با نمایندگان دولت، انتظار افغانستان نسبت به روند صلح را به ناامیدی تبدیل کرد. این نشست مشابه محکمۀ غیابی بود که متضرر از داشتن حتی یک وکیل مدافع محروم بود، ولی همه اعضای محکمه از مدعیعلیه حمایت میکردند. حکومت افغانستان گفت: کسانی که در غیاب افغانستان با مخالفان مذاکره میکنند دیگر دوست افغانستان بوده نمیتوانند.
در روزهای اخیر 34 دفتر ولایتی شورای صلح به تعلیق درآمد، وزرای داخله و دفاع تعویض و افرادی با سابقۀ مبارزه با طالبان وارد عرصه شدند، و دولت تاکید کرد که حمله و فشار بالای طالبان شدت مییابد. با گذشت اندک روزها "شاه محمود قریشی" وزیر خارجه پاکستان سفر زودهنگامی به افغانستان ایران چین و روسیه تدارک دید. در اولین مقصد وارد کابل شد و هدفش را ادامۀ تعهد کشورش برای تلاش در روند صلح بیان کرد. او از تعهد پاکستان برای ترغیب طالبان برای مذاکره با دولت صحبت کرد. سفرآقای قریشی برای بسیاری از افغانها سوال برانگیز بود که چرا پاکستان دستپاچه شده و به دنبال چیست؟. دولت افغانستان بارها پاکستان را به حمایت از تروریزم، تمویل و تجهیز مخالفان مسلح، حضور مشاوران و نظامیان پاکستان در کنار طالبان متهم کرده است. ولی پاکستان با رد این موضوع چنین وانمود میکند که بر فعالیتهای تروریستی در خاکش تسلطی ندارد و آنها نیز از تروریزم آسیب میبیند.
گفتار اخیر آقای قریشی این تردید و سوال را ایجاد میکند که اگر واقعاً پاکستان بر هراس افکنان نفوذ ندارد،! حالا چطور مدعی است که طالبان را به مذاکره با دولت تشویق میکند؟. در حالی که زلمیخلیل زاد نمایندۀ ویژۀ امریکا دراین کار ناموفق بود. بیجا نیست بگوییم پاکستان ارتباطات نزدیک با گروههای مخالف دولت افغانستان داشته و بالای آنان نفوذ دارد، پس شکایت دولت افغانستان بیمورد نیست.
ولی علت شتاب پاکستان در این روزها چیست؟ و از چه چیزهایی نگرانی دارد. دلایل این دستپاچگی احتمالاً چند مورد بوده میتواند.
الف- نگرانی از قطع کمکهای امریکا: از سال 2002 تاکنون پاکستان 33 میلیارد دالر کمک مالی از امریکا دریافت کرده، که 14 میلیارد آن تنها تحت برنامه صندوق حمایتی ائتلاف ناتو مبنی بر تعهد پاکستان برای مبارزه با هراس افکنی در خاک خودش بوده است. در دو سال اخیر امریکا از تعهد ناپذیری پاکستان دراین مورد سخن زده، تعدادی از این کمکها را قطع کرده است. دونالد ترامپ گفت: پاکستان میلیاردها دالر از امریکا گرفته ولی غیر از فریب و دروغ، کار دیگری نکرده است. انگلستان نیز مدعی است که پاکستان به شریک غیر قابل اعتماد لندن تبدیل شده و باید به این بازی تقلب کارانه پایان دهد.
سه ماه قبل امریکا با تکیه به این موضوع که پاکستان از شبکه حقانی حمایت میکند و در مبارزه با تروریزم جدیت نشان نداده، کمک 300 میلیون دالری به این کشور را قطع کرد. قبل از آن یک بسته 500 میلیون دالری دیگر را هم به همین دلیل قطع کرده بود. دو سال قبل کمک نظامی 700 میلیون دالری به پاکستان قطع شد. این بسته شامل خرید 8 فروند طیاره جنگی "اف16 " بود که پاکستان ملزم به پرداخت 30 درصد قیمت بود. از سال 2010 تا 2017 کمکهای امریکا به پاکستان 60 درصد کاهش یافته است. مجموع این امور سبب نگرانی پاکستان شده و احتمال میرود بخاطر جلب توجه و حمایت مجدد ناتو و امریکا، پاکستان دست به اقداماتی زده تا بتواند دوباره اعتماد غرب را به سوی خود معطوف نماید.
ب- ترس از گسترش نفوذ هند: پاکستان وهندوستان در چند دهۀ اخیر در منطقه رقیب همدیگر بوده اند. افغانستان یکی از این میادین، و برای پاکستان حیاتیترین به شمار میرود، زیرا هر گونه همکاری و همپیمانی میان هند و افغانستان ضعف روابط با پاکستان را به دنبال دارد و خاک پاکستان را از سه جانب در محاصره قرار میدهد. بازشدن بندر چابهار که مبادلات تجارتی میان افغانستان و هند را بدون واسطۀ پاکستان فراهم کرد، نمکی بود بر این زخم!. دیگر مسایل نیز تاثیرات خود را دارند. سال گذشته "ترامپ" خواستار فشار برپاکستان از طریق تشویق هند برای گسترش روابطش با افغانستان شده بود. این موارد حساسیت پاکستان را نسبت به موضوع بیشتر ساخته و پاکستان تلاش دارد تا به هر نحوی شده جلوی گسترش نفوذ هند در افغانستان را بگیرد. پاکستان میخواهد در افغانستان حکومت موافق با نظریات خودش حاکم باشد. تا بحال بیشتر امید و سرمایه گذاری پاکستان روی طالبان بود و تلاش داشت تا با افزایش قدرت طالبان و جذب آنان در دولت بتواند به هدفش برسد. (خواستههای طالبان و نتایج نشست صلح در این باب شبهه باقی نمیگذارد). ولی خشم دولت وحدت ملی از نشست ابوظبی و جدیت مسئولین در مبارزه با طالبان بخصوص تقرر جدید دو وزیر امنیتی، احتمالاً پاکستان را از هدف مورد نظر دور میسازد، و به همین خاطر دست بهکار شده است.
ج- زیان از پایان کارهراس افکنان: حوادث چهل ساله افغانستان عواید سرشاری را نصیب پاکستان ساخته است. از کمکهای امریکا به مجاهدین با واسطۀ پاکستان گرفته، تا پولهایی که در 17 سال اخیر بنام مبارزه با هراس افکنی دریافت میدارد. علاوه برآن درآمدهای فرعی دیگری مانند فروش تولیدات پاکستانی در بازار افغانستان، فروش اسلحه و سایر مایحتاج به گروههای مخالف، تردد هراس افکنان خارجی از پاکستان به سمت افغانستان و... نیز میتواند پولهایی را به جیب پاکستان هدایت کند. دیدگاهی وجود دارد که پاکستان پایان کار هراس افکنی در افغانستان را به ضرر خود میبیند، هرچند افغانستان بارها پاکستان را به پناه دادن تروریستان و فرستادن نیروی جنگی به داخل افغانستان متهم کرده و پاکستان آنرا رد میکند، ولی در جنگهای مختلف اجساد جنگجویان و حتی نظامیان پاکستانی مشاهده شده است. جنگ سه ماه قبل در غزنی یکی از این موارد است. ادامه روند هراس افکنی برای پاکستان مانند گذشته سود آور خواهد بود؛ ولی پاکستان بالای یک گزینه دیگر هم باید فکر کند: افغانستان امن، عاری از جنگ و تروریزم، شریک تجارتی قوی پاکستان و راه ترانزیت کالا به آسیای میانه!.
به نظر نمیرسد پاکستان روی گزینه دوم زیاد حساب کند، زیرا در صورت پیوستن طالبان به صلح نیز احتمال نمیرود که جنگ و خشونت در افغانستان پایان یابد. (حادثۀ روز دوشنبه در کابل بیانگر این مدعاست). مگر اینکه پاکستان و سایر کشورهای منطقه به صورت جدی و صادقانه افغانستان را در رسیدن به صلح همکاری کنند. فراموش نشود که هدف و آرزوی مردم افغانستان رسیدن به صلح است، صلحی که منجر به پایان خشونت و انسانکشی شود و صدای اسلحه و انتحاربرای همیشه خاموش شود، نه اینکه با صلح و پیوستن یکی از گروههای مخالف، میدان برای فعالیت سایر گروهها باز شود. پاکستان بدلیل داشتن مرزهای طولانی و آزاد، تاثیر گذاری دو جانبه و ارتباط با گروههای هراس افکن و کم از کم فعالیت بخشی از این گروهها در خاک پاکستان میتواند نقش مهمی در این راستا بازی کند. این دلیل دیگری است که پاکستان نمیخواهد نقشش در این مورد کمرنگ شود.
شتاب روزهای اخیر پاکستان انسان را به یاد عجله دولت امریکا برای هرچه زودتر رسیدن به صلح میاندازد. باید گفت همانطوری که نشست ابوظبی سرعت حرکت خلیلزاد را کند ساخت، دیر یا زود پاکستان نیز مجبور خواهد شد اندکی آهسته تر قدم بردارد. زیرا رسیدن به صلح در افغانستان فقط با تفاهم و گفتگو میان خود افغانها امکان پذیر است و نظام کنونی افغانستان(دولت- پارلمان- احزاب) بعنوان نمایندۀ مردم، صلاحیت تصمیم گیری در مورد آیندۀ سیاسی را دارند. افغانها روی این موضوع اتفاق نظر دارند. بیشتر سیاسیون افغان میگویند: مسئولیت روند صلح باید بدست مردم باشد و تلاش امریکا زمانی موفق خواهد بود که افغانستان نقش و سهم کاملش را در این گفتگوها بدست آورد و کشورهای منطقه نیز با افغانستان صادقانه همکاری کنند.
امیر همت